فتانهفتانه، تا این لحظه: 51 سال و 10 ماه و 19 روز سن داره
فرامرز (همسرم )فرامرز (همسرم )، تا این لحظه: 61 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره
طاها(پسرم)طاها(پسرم)، تا این لحظه: 16 سال و 5 ماه و 15 روز سن داره

دانلود کتابخانه من

یک زن فعال و علاقمند به کتاب خوانی و یک نتورکر خیلی فعال .

A Surprise from Australia

سوپرایزی از استرالیا The school ends and Erica quickly puts her books in the bag and runs out of the class. مدرسه تمام می‌شود و اریکا به سرعت کتاب‌هایش را توی کیفش می‌گذارد و از کلاس بیرون می‌دود.   Today is a special day. Erica is very excited. She runs home and thinks about her uncle. She spoke with him on the phone a week ago. He returns from Australia, and he brings a special surprise with him! امروز یک روز ویژه است. اریکا خیلی هیجان زده است. او به خانه می‌دود و در مورد عمویش فکر می‌کند. او با عمویش یک هفته پیش تلفنی صحبت کرده است. او از استرالیا برمی‌گردد، و او با خود یک ...
13 مرداد 1398

سالگرد ازدواج

 Anniversary Day سالگرد ازدواج   Chloe and Kevin enjoy going out to Italian restaurants. They love to eat pasta, share a dessert, and have espresso. کلویی و کوین از رفتن به رستوران‌های ایتالیایی لذت می‌برند. آنها عاشق خوردن پاستا، تقسیم کردن دسر و اسپرسو خوردن هستند.   Chloe and Kevin’s anniversary is coming up. Kevin wants to plan a night out at an Italian restaurant in town. He calls a restaurant to make a reservation but they have no tables available. He calls another restaurant, but they have no availability either. سالگرد ازدواج کلویی و کلوین نزدیک است. کوین قصد دارد یک شب بیر...
12 مرداد 1398

 Act like the Others

 Act like the Others همرنگ جماعت شو Jack and Lydia are on holiday in France with their friends, Mike and Anna. Mike loves to visit historical buildings. Jack agrees to sightsee some historical buildings with him. جک و لیدیا تعطیلات را همراه با دوستانشان مایک و آنا در فرانسه به سر می‌برند. مایک عاشق بازدید کردن از ساختمان‌های تاریخی است. جک موافقت می‌کند تا همراه با مایک به دیدن چند ساختمان تاریخی برود. Lydia and Anna decide to shop in the city. “See you boys when we get back!” the girls shout. لیدیا و آنا تصمیم می‌گیرند تا در شهر خرید کنند. دخترها داد می‌زنند: "وقتی...
18 تير 1398

چند نکته برای یادگیری بهتر و سریع تر زبان

برای یادگیری زبان باید دو دوست با هم قرار بگذارند حتی غیر حضوری با این همه امکانات ، گروهی تشکیل بدهند و با هم در ارتباط باشند از هر طریق مثل تلگرام _ ایمو _ واتس آپ بخوانند و صدای خود را گوش کنند و با صدای دیگر دوستان خود مقایسه کنند . حتما روزانه تمرین  و مطالعه داشته باشند می توان زمان ها را کوتاه کرد ، سه مرحله 20 دقیقه ای در طی روز .برای خودشان تعدا صفحه مشخص کنند و همان را با دقت یاد بگیرند به این طریق و از داستانهای خیلی ساده شروع کنند . این چند نکته را هم یاد آوری می کنم : 1) یاد گیری زبان بصورت گروهی خیلی در پیشرفت شما تاثیر داره و انگیزه زیادی برای ادامه می ده . 2) به تلفظ هم باید دقت کرد چون صرفا بلد بودن واژه ها برای ت...
19 فروردين 1398

8 نکته ی طلایی برای یادگیری سریع انگلیسی

1- هر مطلبی را بخوانید برای یادگیری سریع انگلیسی باید هر چیزی را که در دسترس شماست بخوانید. از کتابهای داستان یا رمان کلاسیک گرفته تا روزنامه، مجله، صفحه ی وب سایت، جلد کتابها و یا حتی قوطی های خوراکی های بسته بندی شده را بخوانید. در واقع، هر چه را که دم دست خود دیدید بخوانید. چرا؟ چون هر کدام از این ها پر از لغت های خوشمزه و آبداری هستند که به کار شما می آیند. شما آنها را در کانتکس خود یاد می گیرید و اینگونه بهتر در خاطر شما خواهد ماند. از طرف دیگر، یادگیری کلمات و عبارتها برای ساختن انبار مهمات انگلیسی شما بسیار ضروری است! 2- از لغت ها و عبارتهای جدید نت برداری کنید نت برداری واقعا روی یادگیری سریع انگلیسی تاثیر خوبی دارد. اغلب ...
19 فروردين 1398

Weather (3)

A: I really want to go to the beach this weekend? B: That sounds like fun. What's the weather going to be like A: I heard that it's going to be warm this weekend. B: Is it going to be perfect beach weather? A: I believe so. B: Good. I hope it doesn't cool off this weekend. A: I know. I really want to go to the beach. B: But you know that California weather is really unpredictable. A: You're right. One minute it's hot, and then the next minute it's cold. B: I really wish the weather would just stay the same A: I do too. That way we can have our activities planned ahead of time. ...
18 فروردين 1398

Weather (2)

A: It's such a nice day. B: Yes, it is. A: It looks like it may rain soon. B: Yes, and I hope that it does. A: Why is that? B: I really love how rain clears the air. A: Me too. It always smells so fresh after it rains. B: Yes, but I love the night air after it rains. A: Really? Why is it? B: Because you can see the stars perfectly. A: I really hope it rains today. B: Yeah, me too. *********************** A: Isn't it a nice day? B: It really is. A: It seems that it may rain today. B: Hopefully it will. A: How come? B: I like how clear the ...
17 فروردين 1398

Emily’s Secret

راز امیلی Emily is 8 years old. She lives in a big house. She has a huge room. She has many toys and she has a lot of friends. But Emily is not happy. She has a secret. امیلی 8 سال سن دارد. او در یک خانه بزرگ زندگی می‌کند. او یک اتاق خیلی بزرگ دارد. او اسباب بازی‌ها و دوستان زیادی دارد. اما امیلی شاد نیست. او یک راز دارد.   She doesn’t want to tell anyone about her secret. She feels embarrassed. The problem is that if nobody knows about it, there is no one that can help her. او نمی‌خواهد به در مورد رازش به کسی بگوید. او احساس شرمساری می‌کند. مشکل این است که اگر کسی (هم) در این مورد بداند، هیچ ...
17 فروردين 1398

In just moment

In the name of the most compassionate In just moment While the man was polishing his new car, his 4 years old son picked up a sharp and scratched some lines on the side of the car. Outraged, the man took the child’s hand and hit it many times not realizing he was using a wrench. At the hospital, the child lost all his fingers due to multiple fractures. When the child saw his father’s woeful eyes, he asked: “Dad, when will my fingers grow back…?” The man was so hurt and speechless; he went back to his new car and started kicking it hard. Devastated by his own action, sitting on th...
17 فروردين 1398